• وبلاگ : دختري با كوله‏ باري از اميد
  • يادداشت : غروب ... جمعه ... پاييز
  • نظرات : 4 خصوصي ، 36 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      
     
    ششمممممممممممممم

    سلام عزيز دلم خوبي؟

    صبر كن بخونم بر ميگردم فعلا

    سلام

    خوبي ياسي جون

    چه عجب به روز كردي؟

    نماز روزهاتون قبول باشه...

    اميدوارام خبراي خوبي ازت بهم برسه

    شاد باشي

    تا بعد

    سلام خانومي قشنگ بود راستي مگه نگفتي قالبو عوض ميكني پس چي شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    کاش درختي مي شدم

    يکه و تنها

    در کشوري دور دست

    که از کنار من

    نه مردي مي گذشت

    و نه در سايه من

    زني مي خفت

    فقط بر شاخه هاي من

    مرغکي چند مي نشستند

    و آواز مي خواندند

    و از سنگيني آنها شاخه هاي من خم ميشد

    و از رفتن آنها ؛ برگهاي من مي لرزيد.

    «بيژن جلالي»

    روزي تو خواهي آمد از كوچه هاي باران

    تا از دلم بشويي غم هاي روزگاران

     <      1   2   3