• وبلاگ : دختري با كوله‏ باري از اميد
  • يادداشت : خوب ترين روز خدا
  • نظرات : 26 خصوصي ، 46 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     
    اشك رازي ست لبخند رازي ست عشق رازي ست اشك آن شب لبخند عشقم بود قصه نيستم كه بگوئي نغمه نيستم كه بخواني صدا نيستم كه بشنوي يا چيزي چنان كه ببيني يا چيزي چنان كه بداني . . . من درد مشتركم مرا فرياد كن. درخت با جنگل سخن مي گويد علف با صحرا ستاره با كهكشان و من با تو سخن مي گويم نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به من بگو قلبت را به من بده من ريشه هاي ترا دريافته ام با لبانت براي همه لب ها سخن گفته ام و دست هايت با دستان من آشناست. در خلوت روشن با تو گريسته ام براي خاطر زندگان، و در گورستان تاريك با تو خوانده ام زيباترين سرودها را زيرا كه مردگان اين سال عاشق ترين زندگان بوده اند. دستت را به من بده دست هاي تو با من آشناست اي ديريافته با تو سخن مي گويم بسان ابر كه با توفان بسان علف كه با صحرا بسان باران كه با دريا بسان پرنده كه با بهار بسان درخت كه با جنگل سخن مي گويد زيرا كه من ريشه هاي ترا دريافته ام زيرا كه صداي من با صداي تو آشناست.

    سلام خوبي ياسي خانوم

    نماز روه هات قبول باشه

    God Can

    خدا مي تواند

    And when you have reached the bottom
    And you think that no one can hear
    Remember my dear Friend
    God Can.

    وقتي به انتها مي رسي و گمان مي‌كني
    کسي نيست تا صدايت را بشنود
    به ياد داشته باش دوست عزيز من
    خدا مي تواند

    ..............................

    منتظر حضور سبزتان هستم

    امين(عاشق تنها)

    http://etri64.googlepages.com/nafassobhweblog.jpg

    http://takboy.com/images/shekasteh.gif

    سلام
    خوبي؟
    نماز وروزه هاتون قبول!...التماس دعا

    خيلي قشنگ بود...حرفاي دل خودم بود

    مهر آمد و طلوع نجيب و بهاريش
    در جاي جاي دفتر دل سبز و ماندني ست
    شعر بلند خاطره هاي بهار شوق
    در روزهاي آبي و بي كينه خواندني ست!

    وبلاگم بروز شد
    منتظرم بيايد وقدم رو چشمام بذاريد!
    منتظرم
    فعلا خدا نگهدار [گل]

    غربت

    آن شب غريب و خسته و خوابش نبرده بود

    دردي عجيب حنجــــــــره اش را فسرده بود

    بـــــا چشمهاي خسته فــــــــــرا سوي آسمان

    تا آخرين ستــــــــــــاره ي شب را شمرده بود

    خط عبور رهگـــــــــــــــــذري در مسير شب

    گـــــــــــاهي کنار کلبه ي سردش نخورده بود

    يک شب کنــــــــــار سفره ي بي نان ساده اش

    در انجماد کلبه ي خود ســــــــــــاده مرده بود

    با هر چه زخم با غـــــــــــــــــم بي همزبانيش

    اما کسي به راز دلــــــــــــــــــش پي نبرده بود

    سلام ياسي جون خوبي؟

    ما رو فراموش كردي؟

    من همونم كه با مسعود وبلاگ داشتم و ميومدي واسمون نظر ميدادي.

    يادت اومد؟

    چرا ديگه بهم سر نمي زني؟

    منتظرتم اين دفعه ديگه دلم رو نشكن و بيا

    سلام خانومي؟

    خوبي؟

    كجايي بابا نكنه فراموشيدي مارو؟

    سلام..كجاي دخمل ناز؟؟اينجوري كامنت گذاشتن حال نميده...:divar

    سلام و درود بر شما و قلم توانمند و دانايتان باستحضار ميرساند کلبه درويشي حقير با مطلبي ببا عنوان دوباره دستانمان پر از دعا ميشود بسوي آسمون ...بمناسبت حلول ماه مبارک رمضان و دعوت شده به ضيافتي به ميزباني خداوند متعال بروز شده است مثل هميشه منتظر قدوم سبز و نظرات ارزشمند شما هستم ...با آرزوي قبولي طاعات و عبادات همه دوستان و سروران گرامي از در گاه خداوند متعال ..در اين ماه پرفضيلت ...التماس دعا.......

    ديده بگشا اي به شهدِ مرگِ نوشينت رضا
    ديده بگشا بر عدم اي مستيِ هستي فزا
    ديده بگشا اي پس ازسوء القضا حسن القضا
    ديده بگشا ازكرم ، رنجورِ دردستان ، علي
    بحر ِمرواريدِ غم ، گنجورِ مردستان ، علي
    ديده بگشا رنجِ انسان بين و سيلِ اشك وآه
    كبرِ پُستان بين و جامِ جهل و فرجامِ گناه
    تير و تركش ، خون وآتش ، خشمِ سركش ، بيمِ چاه
    ديده بگشا بر سِتم ، دراين فريبستان ، علي
    شمعِ شبهاي دژم ، ماهِ غريبستان ، علي
    ديده بگشا نقشِ انسان ماند باجامي تهي
    سوخت لاله ، مرد لِِِِِِيلي ، خشك شد سروِ سهي
    زآگهي مان جهل ماند و جهل ماند از آگهي
    ديده بگشا اي صنم اي ساقيِ مستان ، علي
    تيره شد از بيش و كم ، آيينة هستان ، علي

    سلام عزيزم من

    منم بهت تبزيك مي گم

    يه شعر نوشتم كه در كامنت خصوصي مي زارم در مورد پاييز هست

    موفق باشي عزيزدلم

    سلام ياسي جون گل خودم
    الهي بايد يعني از بيست و چهارم بري سري كلاس
    آخـــــــــــــــــــــــــــــــي
    ولي واسه من امسال مهر خيلي متفاوته با مهرهاي 22 سال گذشته ي زندگيم!
    دوسش ندارم
    نمي دونم
    شايد هم خودم اين طوري انتخاب كرد
    وللش همه رو
    خودتُ عشقه ياسي جونم
    درسته دوري از خونه سخته اما تجربه هاي قشنگي همكنارشه
    مراقب خودت باش عزيز دلم

    پائيز پيشاپيش مبارك

    برگهاي آن چنار ها را يادت هست؟

    صداي كلاغها را يادت هست كه گفتم دوستشان دارم؟

    پائيز كه بيايد آنجا ديدني تر است از هميشه

    قدم زدن در كنار چنارهايي كه آخرين برگهايشان هم در حال پروازند

    بيش از پيش عاشقانه س

    صداي برگهاي طلايي در زير گامهايمان را

    يادت هست؟

    بابا عاشق!!!

    دمت گرم

    بعد از خوندن اين متن زيبا ، الان ميخوام يه شعري چيزي برات بذارم... چيزي به ذهنم نمياد

    تو مدرسه رفتي گريه كرده بودي؟

     <      1   2   3   4      >