• وبلاگ : دختري با كوله‏ باري از اميد
  • يادداشت : من و رفتن به سوي روشنايي
  • نظرات : 7 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شريف 

    ممنون عالي بود

    خيلي خوب بود.

    بريدازاونابپرسيدكه شنيده هاروديدن.

    تلاش ديگران براي كمرنگي گل لاله سري است كه درنهانخانه اين گل سرخ نهفته است .

    درطلايه من يه باروني روديدم كه باهمه بارونامتفاوت بودكه البته دشتي روپرازشقايق ياگل هميشه عاشق كرده بود.

    باراني ازگلوله هاي توپ وخمپاره دربعدازظهري كه دراثرگردوغبارشبيه غروب آفتاب بود.

    جاهاي انفجارهم زيادبودندوهم ديدني .....

    چيزي شبيه به بوته هاي گل سرخ وشقايق .

    چفيه هم به عنوان سمبل پايداري واستقامت ازاون روزاتاالآن بامن همسفره

    اماالان توكمدقايمش كردم تابتونم گاه وبگاهي پزش روبدم .

    پاسخ

    سلام/// هر دو سالي كه رفتم چفيه ام را جا گذاشتم و برگشتم :((

    سلام بر ياسي كه نوشته هايش هم بوي ياس مي دهد ...

    به جمع دخترانه ما خوش آمديد ...

    آدم يه سفر ميره و صد دل عاشق ميشه ... با دل ميره و بي دل بر مي گرده ... خدايا ما را شرمنده اين همه ايثار مخواه ...

    ما هم پست جديدمون رو با دل دل كردن بسيار كمي محرمانه در اين زمينه -با كمي تفاوت- نگاشتيم ... عطر ياست در همسفران سايت ما هم پيچيد ...

    پاسخ

    سلام/// ممنون/// اين بي دلي هم عالمي دارد ها///

    سلام

    خوشحال مي شم به من هم سر بزنيد

    منتظر حضور شما هستم

    باي تا هاي

    پاسخ

    به قول دوستان! از اين كامنت ها دوست ندارم و نخواهم آمد! باور كنيد...

    سلام

    احيانا نميخواي سفره 7سين هاي مارو ببيني؟

    پاسخ

    سلام/// ممنون از دعوتتون///
    سلام. من آخرش متوجه نشدم كه شما با از بلاگي ها بوديد يا با مادر و پدرتان. ولي از بلاگي‏ها مطمئنا دو نقطه را فراموش نخواهند كرد. يكي شرهاني و ديگري شملچه(شب تاريك و تنهاي شلمچه و روايت حاج حسين يكتا، برنامه اي كه به ياد خواهد ماند ان شالله)
    پاسخ

    سلام/// هيچ كدام!!! من با اردوي راهيان نور دانشگاهمان(تبريز) بودم///

    عشق شادي است...

    عشق آزادي است...

    عشق آغاز آدمي زاديست...

    سال نو مبارك من و روزهايي كه با من گذشتند در برگ نگاه منتظر تو هستيم ، بازش كن...

    من به اندازه ي غوغاي شما تنهايم

    من چو آرامش آغاز بلا تنهايم

    شب چشمان مرا چشم شما هيچ نديد

    من غريبانه به دنياي شما تنهايم

    شب تنهائي من بيوه ي ماتم زائي ست

    نه صدائي، نه ندائي، نه کلامي، تنهايم

    دل آئينه ي من بهت غبار آگيني ست

    پس اين پرده ي سربي هوا تنهايم

    من ز دامان کوير تا لب بحر حضور

    پر يک جرعه ي شوق همه جا تنهايم

    پر و بالي نزدم، حجم نفس کشت مرا

    کمکي، مرغک آزاده رها تنهايم

    به که رو کنم و به که بنالم از خويش

    که غمم هست و ندانم که چرا تنهايم

    حتما ً ميگيد كه چرا آيديم ستاره آسمان نهم ، خودم بهتون بگم تا راحتتر بفهميد كه من كيم . خدا ميگه هفت تا آسمون داره ،‏ هشتميش منم ، نهميش كسي كه قراره عاشقش بشم . راستي سلام . خودم هم نميدونم كه اون كيه . خوش بگذره . باي باي

    اي شهيد اي كسي كه بر كرانه ازلي و ابدي وجود نشسته اي .دستي بر آر وما قبرستان نشينان عادات و روزمرگيها را از اين منجلاب بيرون كش.

    اتفاقي كه براي شما پارسال اتفاق افتاد امسال براي من هم تكرار شد. و خيلي اتفاقي پام رسيد به كربلاي عشق.و حقيقتا فهميدم كه ولا تحسبن الذين قتلو في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون ...

    شهيد زنده است چون زندگي مي بخشد.