• وبلاگ : دختري با كوله‏ باري از اميد
  • يادداشت : مرگ من
  • نظرات : 9 خصوصي ، 24 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + behnam 
    خوندم. احساس مشترک. ديگه هيچي شادم نميکنه. هر روز آرزوي مرگ دارم يا به قول شاعر سرشارم از شهوت مرگ.
    اگه خودکشي اينقدر گناه نداشت تا الان صد بار انجامش داده بودم.
    دوس داشتي برام ايميل بفرستي خوشحال ميشم.
    behnamrahpuya@yahoo.com
    سلامتي اونايي که يه روز برام مشکي مي پوشن......
    تنها زخم خورده ديگه فقط يه جسمه . از وقتي که غرورش شکسته شد از زندگي 20 سالش آقش اومد . از صداي نفساش هم حالش بد مي شد.از هر چي مي ترسيد سرش اومد.زخمي ترين زخمش هم اينکه جلوي همه غرورش له شد.حالا ديگه بي خيال،دل زده،بي تفاوت به همه چيز...تنها آرزوش اينه که يه جور سرپا و درست و حسابي کلکش کنده شه تا شرش کم شه...


    mer30

    khosh hal misham be manam sar bezani

    + آدم حسابي 


    ماندن پوچترين واژه اين اقليم است

    بشنو از من اي کودک دلسرد زمين

    ماندن پوچترين واژه اين اقليم است

    و هم اکنون که اين قطره اشک که دمي فکر توقف به سرش نيست که نيست

    يا همان دوست که گفت با تو تا آخر دنيا باقي است عاقبت ديدي رفت

    پس بيا باور کن ماندن پوچترين واژه اين اقليم است

    + محمد 
    منو از زنده بودن خودت با خبر كن

    سلام به پيغام خصوصي هات سر بزن

    يادت نره منتظرم....

    سلام ياسي خانم خوبي؟

    مرسي از کامنت قشنگت

    منم اين عيد بزرگُ به شما و خانواده ي محترمتون تبريک ميگم و اميدوارم هميشه موفق و پيروز باشيد

    راستي تو چرا به روز نميکني؟

    توکه گرفتار نيستي مث من

    شاد باشي

    فعلا

    سلام ابجي... خوشحالم وبلاگتون رو مي بينم.ولي نمي دانم چه غمي داريد كه اينقدر غم و غصه در اينجا موج مي زنه .خدا كنه كه مشكلي درزندگي نداشته باشي .بدون كه با توكل بر خدا و صبر مي توان بر مشكلات فايق شد .مطميين باش زندگي يك نواخت هم لذت بخش نيست.شادي زماني لذت بخشه كه در كنارش غمي هم وجود داشته باشد.

    خوشحال مي شوم به من هم سر بزني

    يا حق

    سلام م م م م
    اميدوارم خوب باشيد

    بيائيد ديدار ها را تازه كنيم
    به روزم . خوشحال ميشم سر بزني..

    سلام عزيز مهربون و آبجي كوچولويه خودم خوبي؟

    اومدم فقط براي عرض تبريك به مناسبت اين روز و شب عزيز كه مبعث پيامبر اعظم هست.

    پس عزيزم عيدت مبارك و كلاً اين عيد مقدس و زيبا رو به تمامي دوستاني كه ممكنه اين كانت منو اينجا ببينن تبريك ميگم..

    ياسي جونم خوش بگذره و مراقب خودت باش..تا 4 شنبه گلم

    فدات شم

    ياسرسلام دوست گرامي ..گله دارم ..چرا اينجا اين قدر گرفته اس ..دوست خوبم آدم با اميد زنده است ..بيا كمي شاد بنويس به خوبيها فكر كن ..جهان در گذر است

    من آپم سري بزن

    عيد مبعث هم مباركباد

    دوستت دارم بي آنكه مرا دوست داشته باشي...

    دوستت دارم حتي اگر از چشمان خيسم بخندي و بي خيال اين باشي كه دلم شكسته است...

    دوستت دارم حتي اگر دلت از سنگ باشد و حتي اگر هيچ احساسي نسبت به من نداشته باشي...

    با اينكه ميدانم دلت يك دنيا محبت است و احساست مثل آب پاك و زلال است....

    سلام گل مننننننننننن

    خوبي خانم طلا؟؟

    مرسي كه امروز به ديدنم اومدي حسابي ذوقيدم از كامنتي كه بهم دادي..

    فدات شم گلم

    آنشب گفت: دوستي يک اتفاق است و دشمني يک قانون. نمي دانم که از فردا چرا هيچ اتفاقي نيفتاد اما مردم همگي قانون مند شدند

    سلام خانومم ممنون بهم سر ميزني خداييش داشتن دوست خوب نعمته كه من دارم يه گلي مثل تورو

    عشق چيست دراين بازي جز مرگ ؟
    و مرگ چيست
    در اين درام معمايي جز عشق ؟
    بايد براي گل ها و آفتاب
    شعري دوباره بنويسم
    وقتي كه در سحرگاهان گل
    گرماي گيسوان حبيبش را
    احساس مي كند به تن خود
    و باز مي شود به جانب مشرق
    و همچنان شكفته و شيدا
    گردن به سمت گردش محبوب مي گرداند
    و نيمروز
    زل مي زند به كوره قلب او
    و خشك مي ماند بر جا
    و عشق چيست جز مرگ
    و مرگ چيست جز عشق
    دراين درام بي غوغا ؟
    بايد براي ‌آتش و شب
    شعري دوباره بنويسم
    وقتي آتش
    زاييده مي شود به شب
    و از ظلام سردش
    معناي روشنايي و گرما مي گيرد
    جز عشق
    جز بازتاب جان دو محبوب
    در يكديگر
    پندار چيز ديگر دشوار است
    وقتي ولي ظلام مي كوشد
    رازي شريف را پنهان دارد
    از چشم آهرمن
    و رهروي خطر باز را زير قبا بگيرد
    و مشتعل فروزان اهريمن
    رخسار راز را
    از زير شال ترمه ظلمات مي دزدد
    معناي عشق و كينه
    و اهريمن و اهورا
    در هم مگر نمي آميزد ؟
    و كينه چيست جز مرگ
    ومرگ چيست جز عشق
    و عشق چيست ؟
    وقتي سفيد و سياه
    و نيك و بد
    در جاي خود قرار نگيرند
    و جفت هم نشوند
    تا اتفاق
    معناي عشق گيرد
    بايد براي سفيد و سياه
    و نيك و بد
    شعري دوباره بنويسم
    بايد
    آميزه سفيد و سياه را
    با نام رنگ ديگر
    جايي
    كنار قهوه اي دلنشيني
    برگ چناري پاييزي
    بنشانم
    تا جمع رنگ ها را كاملتر يابند
    ديوانگان رنگ
    بايد براي چشمت
    و چيزهايي ديگر
    شعر دوباره بنويسم
    بايد براي شعر
    شعر دوباره بنويسم

       1   2      >