• وبلاگ : دختري با كوله‏ باري از اميد
  • يادداشت : غروب ... جمعه ... پاييز
  • نظرات : 4 خصوصي ، 36 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    کاش درختي مي شدم

    يکه و تنها

    در کشوري دور دست

    که از کنار من

    نه مردي مي گذشت

    و نه در سايه من

    زني مي خفت

    فقط بر شاخه هاي من

    مرغکي چند مي نشستند

    و آواز مي خواندند

    و از سنگيني آنها شاخه هاي من خم ميشد

    و از رفتن آنها ؛ برگهاي من مي لرزيد.

    «بيژن جلالي»