احساس مي کنم
روحم در آستانه ي ويراني است
در کنج اين مکعب بي روزن
هر سال
سهم من از طبيعت و انسان و از خدا
اندوه و حسرت و نگراني است.
هر گاه
تقويم نو، برابر من سبز مي شود
گلبرگهاش مژده ي شادي نيست
و دستمايه ام
از زيستن
_ از اين همه ملال_
پشيماني است.
باري
اين را پرنده اي مي گفت
وقتي که در نسيم شناور بود:
« وفتي که پشت پنجره باشي
بهار هم
مانند روزهاي زمستاني است.»
ياسي جونم برات تو سال جديد بهترينها رو آرزو مي كنم و اميدواره مهميشه دلت بهاري و شاد باشه