سلام مجدد
خيلي سخته ديدن چنين اتفاقاتي ، من كه نحملشُ ندارم...
نميدونم کسي که با کوتاهي خودش باعث چنين مصيبتي براي يه خانواده ميشه چطوري ميتونه خودشُ ببخشه ، حتما اگه ميدونستن با کوتاهي شون ممکنه چنين اتفاقي بيوفته بيشتر دقت ميکردن . مسئله اينجاست که وقتي کسي مسقيما با جون افراد در ارتباطه خيلي بيشتر از اينا بايد دقت کنه ، اونا بايد بدونن که عنوان يه شغل هرگز به اون شغل قداست نميده ، پرستاري و پزشکي وقتي مقدسه که در اون وظايف به درستي انجام بشه ، يه شب پرستاري وقتي ميتونه از هفتاد سال عبادت ارزش بيشتري پيدا کنه که همه وظايف انساني و شغلي در اون مد نظر قرار گرفته بشه ، وقتي پرستار همه ي مريضا رُ مثل خواهر، برادر، پدر، پدر بزرگ ، مادر ، مادر بزرگ و ... بدونه و همه ي سعي شُ براي بهبودشون بکنه...
وقتي که از نظر شرع ما نجات دادن جون يه انسان مثل نجات دادن همه ي بشريته و با توجه به اينکه جامعه ي پزشکي بيشتر از هر کس ديگه اي با جون افراد در ارتباطه ، پس به سادگي ميشه به ارزش معنوي اين حرفه وقتي ارزش هاي اون حفظ بشه پي برد.
اون فرشته ي سه ماهه مامورت شُ انجام داده بود که رفت ، ما با مغز ناقصمون در برابر ابديت ، سعي ميکنم حکمت اونُ بفهميم .
شايد وسيله ي آزمايش پدرُ مادرش بوده ، شايد بخشي از ماموريتش بيدار کردن چندتا وجدان بود که کم کم داشتن به خواب ميرفتن...
و خيلي ماموريت هاي ديگه که شايد خيلي از اونا واسه ما قابل درک نباشه.
نبايد نگران اون بود ، اون جاش تو بهشته ، بايد نگران خودمون باشيم که روز به روز داريم از اصلمون دور ميشيم ، از روزي که فرشته بوديم فاصله ميگيريم .
بچه ها بعد از مردن فرشته نميشن ، اونا فرشته هستن ، اونا وقتي بزرگ ميشن يادشون ميره که يه روزي چي بودن ، اون کوچولو بزرگتر از اوني بود که بتونه زميني بشه...
هرگز فراموش نکنيم مهمترين تعهد ما انسان بودنه .
آره اين اشکا کليد بهشته البته بايد به خودت اين زحمتُ بدي که بري به طرف دربهشت و کليد بندازي درُ باز کني
سرتُ بيش از اين درد نميارم ، نوشته ي خيلي خوبي بود ، هم از نظر ادبي هم از نظر معنوي.... تبريک ميگم بهت و برات آروزي موفقيت و شادي دارم.
فعلا