وبلاگ :
دختري با كوله باري از اميد
يادداشت :
خوب ترين روز خدا
نظرات :
26
خصوصي ،
46
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
كربلايي سيده شكوفه بهار
غربت
آن شب غريب و خسته و خوابش نبرده بود
دردي عجيب حنجــــــــره اش را فسرده بود
بـــــا چشمهاي خسته فــــــــــرا سوي آسمان
تا آخرين ستــــــــــــاره ي شب را شمرده بود
خط عبور رهگـــــــــــــــــذري در مسير شب
گـــــــــــاهي کنار کلبه ي سردش نخورده بود
يک شب کنــــــــــار سفره ي بي نان ساده اش
در انجماد کلبه ي خود ســــــــــــاده مرده بود
با هر چه زخم با غـــــــــــــــــم بي همزبانيش
اما کسي به راز دلــــــــــــــــــش پي نبرده بود