به نام خالق اب......
سلام
چه جالب نوشتين.
وبلگ شما اولين وبيه كه با ادرس جديدم سر ميزنم.........
وهمه چيز جالبه
فك كنم فردا روز پرستار باشه و از قرار شما بايد پرستاري بخوني...روزتون مبارك قبلشم تولد حضرت زينب مبارك باشه براتون.....
واينكه پارسال تابستون به بابام گفتم دلم ميخواد برم بيمارستان رواني يه مدت كار كنم برا رضايه.............
بعد هردو برتدرام با نگاهايه خيلي بدو..........رو به بابام گفتن تحويل بگيرين دختر به قول خودتون عميقتون رو.....بابام بعد از طرفداري هايه هميشگيش رو به من بزا بزرگ شي خودت ميفهمي چرا بت ميگم نه!!!!!!!!!!
خيلي خوب نوشته بوديد..........
دعام كنيد دعاتون ميكنم
يا زهرا(س)
دوست گلم سلام
خوبين؟
وبلاگ زيبايي دارين
ببخشيد كه بي اجازه وارد شدم.
ولي خوب فكر كردم شايد بتونيم دوستاي خوبي براي هم باشيم
خوشحال ي شم بهه وبلاگ من هم سر بزنيد.
منتظر حضور سبزتون در كلبه ي تنهايي هام هستم.
موفق و شاد باشيد.
ممنون از كامنتتون ...نه هر جور راحتيد برام كامنت بزاريد خيلي خو شحال ميشم از حضورتون هر دليلي هم دارين حتما درسته...بهر حال چون بعضي از حرفاتون قشنگ هست اجازه ميخوام كه خودم عموميشون كنم ...اگه اجازه بديد...ممنون از جوابتون يا علي....
سلام همسايه كه ديگر بايد گفت سلام بي وفا.
كاش ميشد با خواندن اين نوشته ها زندگي را جور ديگر ديد.
به اميد ديدار بي وفا
خيلي عالي...وقشنگ بود...من تجربه پرستاري رو ندارم اما چندين سال پيش رفتم براي كاري به مدرسه استثنايي...دقيقا با اين حرفتون موافقم# هاي! بنده! حواست باشد كه چه نعمت هايي داري...#
چون از نزديك بودم وحس كردم...عالي نوشتيد