• وبلاگ : دختري با كوله‏ باري از اميد
  • يادداشت : غروب ... جمعه ... پاييز
  • نظرات : 4 خصوصي ، 36 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    سلام وب لاگتون عاليه به منم سر بزنيد

    ديگر از زمزمه ي مرغ سحر حرفي نيست

    ديگر از گريه ي خاموش شبم اشکي نيست

    سرد و مبهوت به پهناي افق مي نگرم

    دور دور تر در آن سوي کوير بين خورشيد و زمين پيونديست

    شايد آنجا پرستوهاشان شعر حافظ همه از بر دارند

    يا بجاي شب تاريک وخموش تا سحرگاه همه بيدارند

    بايد آنجا بروم بايد ديد

    شايد آنجا شهريست مردمانش همه بيدار و وفادار به هم

    شايد آنجا شهريست که خورشيد در آن مي خوابد

    و دگر از شب وتاريکي وسرما خبري نيست درآن

    من سفر ميکنم امروز از اين غربت سرد

    تا افق تا بر خورشيد قدم خواهم زد

    پيش رويم اينک کوره راهيست پر از مکر خموش

    ومن استاده در اين راه دلم پر ز خروش

    بايد آنجا بروم بايد ديد

    من گذر مي کنم امروز ز پهناي افق

    به اميدي که رسم تا درآن شهر بزرگ

    ****

    پشت خورشيد هوا بي رنگ است

    آسمان هم چو زمين از سنگ است

    کوه هايش همه مغرور و تهيست

    پشت تنهايي من شهري نيست

    پشت جيغ همه ي چلچله ها حرفي نيست

    حتي شايد حالا

    پشت اين قطره ي اشکي که فرو ريخت به تاريکي شنهاي روان

    اندکي مرحمت و عشق دگر جاري نيست

    ( سپاس از حضور سبزتان )

    + اقيانوس تنها 

    سلام

    بابا تو رو به خدا شرمندمون نكنيد

    ممنونم كه به ياد ما هستيد

    ولي محل كار به قدري سرم شلوغ شده كه خودم رو هم فراموش كردم

    ولي جدا ممنون كه به يادم هستيد

    اگه امروز اين احوال پرسي شما رو نمي ديدم واقعآ خودم رو تنها حس مي كردم. خدا كنه از طريق شما دوستان بتونم اين غم تنهائي اخير رو فراموش كنم

    از متن بسيار زيباتون هم ممنون خيلي قشنگ نوشتيد

    پست جديدم رو هم ساعت 3 صبح توي عالم خواب آپ كردم گذاشتم كه سر فرصت با يك دعوتنامه زيبا بيام سراغتون.

    شنيدم گفت پروانه به جمعي
    سخن از درد خود در عشق شمعي
    که من زاندم که بال و پر گرفتم
    بخود اين شمع را دلبر گرفتم
    وز ان ساعت که او جانان من شد
    وفا در راه او پيمان من شد
    قسم خوردم که تا من زنده هستم
    هميشه اين بت خود را پرستم
    بجز رويش ز دنيا ديده دوزم
    به اين اتش بسازم تا بسوزم
    کنون من پاس عهد خويشم دارم
    اگر جان خواهد از من ميسپارم
    ز بس نامش بود ورد زبانم
    تو گوئي شعاه رسته در دهانم
    جو بنشينم مکانم در بر اوست
    چو گردم گردشم گرد سر اوست
    ولي با اين همه زيبائي او
    دلم سوزد به نابينايي او
    ندارد چشم تا بيند پرم را
    تن لرزان و چشمان ترم را
    نمي بيند چو من ميرقصم از زوق
    نميبيند چو من ميسوزم از شوق
    من اما شمع چون پيشم نشيند
    دلم ميخواهد که رويمرا ببيند
    دلم ميخواهد که حالم را ببيند
    سرورم را ملالم را ببيند
    يکي گفتش که اي پروانه مست
    در اين درد گران حق با تو بوده است
    بود اما نهان يک نکته اينجا
    که گردد خاطرات از ان شکيبا:
    زبينائي، بلي، شمع است بي بخش
    ولي پرتو به بينايان کند پخش
    ندارد ديده، اما ديده داران
    جهان بيننده در نورش هزاران
    طرب کن، يار تو کحبوب دنياشت
    تو را معشوقه، مارا مجلس اراست


    ( با ناله دل به روز هستم )

    اره تزگي بي معرفت شدي نه يه افلاين ميذاري نه بهم سر ميزني

    ميدوني پاييز بوي غم ميده

    من از غم گريزانم خانومي

    سلام بي معرفت من كجاي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    بهم سر بزن منتظر قدم سبزت هستم

    انقدر هم از پاييز نگو از پاييز بيزارم

    سلام ياسي جون ما اپيم به ما سر بزن

    باي

    سر خوش آمد ز در و مي زد و سرمست برفت فـرصـتـي بــود ولـي حـيـف کـه از دسـت بــرفـت


    سلام دوست عزيز ما آپ کرديم خواستي پيش ما بيا
    ما منتظريم
    مي بينيمت باي [گل]

    ميگويند شيشه ها احساس ندارند!

    اما وقتي روي شيشه ي بخار گرفته اي نوشتم

    دوستت دارم

    ارام گريست!!!!

    سلام عزيزم.مثل هميشه گل كاشتي!!!!!!!!!!حسابي توپ بود.منم بروزم.زيادمنتظرم نذاريااااااااااا؟!!

    سلام عزيزم

    دلم هواي کسي رادارد

    که سطر شعرمرااز خودم بهتر معني مي کند

    دلم هواي کسي رادارد............

    بهارعشق آپ شده

    منتظرم که بياين ونظر بدين که منتظر قدمهاتون هستم

    نماز روزه هاتون قبول باشه

    وبلاگ قشنگي باغت اباد

    سلام

    غروب و جمعه و پائيز

    عجب تركيب دلتنگي....

    و چه وبلاگ قشنگي!!

    مرسي از اومدنت.

    آرزومند آرزوهاي شما

    سلام

    خوبي؟

    براي تو مي نويسم که بودنت بهار و نبودنت خزاني سرد است. تويي که تصور

    حضورت سينه بي رنگ کاغذم را نقش.............

    بهار عشق آپ شد

    منتظر قدمهاي سبزتون هستيم

    سلام ياسي جون

    خوبي ؟

    ما وبلاگمون اپ كرديم خوشحالمون ميكني اگه بازم بهمون سر بزني

    و مثل هميشه ما رو لز نظرت با خبر كني

    قربونت

       1   2   3      >