سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آن که حق کسى را گزارد که حقش را به جا نیارد ، به بندگى او اعتراف دارد . [نهج البلاغه]

هزار و یک بار عشق - دختری با کوله‏ باری از امید
Search Engine Optimization
نویسنده : یاسی

 

 

 

یکم بار که عاشق شد ، قلبش کبوتر بود و تن اش از گل سرخ ! اما عشق ، آن صیاد است که کبوتران را پر می دهد و آن باغبان است که گل های سرخ را پرپر می کند ... پس کبوترش را پراند و گل سرخ اش را پرپر کرد ...

 

دوم بار که عاشق شد ، قلبش آهو بود و تن اش از ترمه و ترنم ! اما عشق ، آن پلنگ است که ناز آهوان و مشک آهوان نرمش نمی کند ، پس آهویش را درید و تن اش را به توفان خود تکه تکه کرد ؛ که عشق توفان است و نه ترمه می ماند و نه ترنم ...

 

سوم بار که عاشق شد ، قلبش عقاب بود و تن اش از تنه سرو ! اما عشق ، آن آسمان است که عقابان را می بلعد و آن مرگ است که تن هر سروی را تابوت می کند ... پس عقابش در آسمان گم شد و تن اش تابوتی روان بر رود عشق ...

 

و چهارم بار و پنجم بار و ششم بار و هزار بار ...


هزار و یکم بار که عاشق شد ، قلبش اسبی بود از پولاد و آتش و خون و تن اش از سنگ و غیرت و استخوان ! و عشق آمد در هیئت سواری با سپری و سلاحی بر قلبش نشست و عنانش را کشید ، آنچنانکه قلبش از جا کنده شد !


سوار گفت : از این پس زندگی ، میدان است و حریف ، خداوند ... پس قلبت را بیاموز که :: عشق کار نازکان نرم نیست ... عشق کار پهلوان است ، ای پسر ! (همون دختر خودمون!)

آنگاه تازیانه ای بر سمند قلبش زد و تاخت و آن روز ، روز نخست عاشقی بود ...

 

                                                                                                   * عرفان نظر آهاری *

 

 

  پ . ن : میدونستم که عوضش میکنی ! ولی الان چرا ؟؟؟!!!

  پ . ن : معلومه که داری با خیلی چیزا کنار میای و خیلی چیزا رو (...) کنار میذاری !

  پ . ن : متنفر بودم از اینکه منم یه روزی بشم جزو آرشیو وبلاگت !!! ... ولی مگه میشه خلاف جهت رودخونه شنا کرد ؟

  پ . ن : . . .

  پ . ن : . . .

  پ . ن : . . .

  پ . ن : یه نفر حرف خوبی زد :: به خدا توکل کن ! او هرگز بندگانش را رها نمی کند ، هنوز یاد نگرفتی بجز خدا نباید به کسی دل ببندی ؟ دو رکعت نماز به نیت عشق بازی با یار بخون ، امیدت رو از کوله بارت در بیار بزار جلوی چشمات :: ممنون

 

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

                                                                                              

 

 


شنبه 86/3/5 ساعت 12:5 عصر

همه ی نوشته های من
رفتن دلیل نبودن نیست
بر در می‏خانه رفتن کار یکرنگان بود
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
204679 :کل بازدیدها
1 :بازدید امروز
36 :بازدید دیروز
موضوعات وبلاگ
درباره خودم
هزار و یک بار عشق - دختری با کوله‏ باری از امید
لوگوی خودم
هزار و یک بار عشق - دختری با کوله‏ باری از امید
لینکهای مفید

جستجوی وبلاگ من
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

آوای آشنا
اشتراک
 
نوشته های قبلی
تیر 85
مرداد 85
شهریور 85
مهر 85
آبان 85
آذر 85
د ی 85
بهمن 85
اسفند 85
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد 86
تیر 86
مرداد 86
شهریور 86
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
لوگوی دوستان








لینک دوستان

بیابان گرد
پاک دیده
آدمک ها
لعل سلسبیل
برگ بید
ناگفته های آبجی کوچیکه
روزنوشت یک دانشجو
پاسبان *حرم دل* شده ام
دم مسیحایی
دختر مشرق...هاترا
من دیگه مشروط نمیشم
نغمه ی غم انگیز
رقص در غبار
من او
شما ها

ویرایش قالب