سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیا آزاده‏اى نیست که این خرده طعام مانده در کام دنیا را بیفکند و براى آنان که در خورش هستند نهد ؟ . جانهاى شما را بهایى نیست جز بهشت جاودان پس مفروشیدش جز بدان . [نهج البلاغه]

کاش وقتی آسمان بارانیست - دختری با کوله‏ باری از امید
Search Engine Optimization
نویسنده : یاسی

 

  کاش وقتی آسمان بارانی ست، از زلال چشم هایش تَر شویم

 

بچه که بودم _ نه اینکه الان بزرگ شده ام، نه! _ کم سن تر که بودم، باران که می بارید، گمان می کردم هم بازی ِ کودکی ابرها، همان که نامش علی بود، کاری کرده که دل آسمان هم، مانند دل یاسی ِ آن روزها بارانی شده است!

باران که بند می آمد، گمان می کردم مادر آسمان هم، برای اینکه هم، دل هم بازی کودکی ِ کودکش نشکند (آخر او مهربانی به نام مادر نداشت که دل شکسته اش را بند بزند!)، و هم چشمان سبز کودکش سرخ نشود، دست دوستی آن دو را به هم داده است!

بزرگ تر که شدم، دانستم بارش باران فرصتی است برای مهربانی و بخشندگی! آری درهای آسمان که باز می شود، رحمت زلال آفریدگار که بر سر مان نازل می شود، وقتی است برای استفاده از چتر های بی مصرفی که شاید بتوانند سقفی باشند برای دلی تنها و بارانی! از هم دریغ شان نکنیم... مبادا این آخرین بهار زندگی مان باشد...

 

 

پی نوشت:

1- انتخاب با خودت است: یک فنجان کوچک یا یک جام بزرگ! این بار که باران بارید، سعی کن بیشترین ذخیره ی قطرات باران، از آنِ تو باشد!

2- بیا ما نیز مثل روح باران/ به روی یک رُز تنها بباریم/ بیا در باغ بی روح دلی سرد/ کمی رویای نیلوفر بکاریم/ بیا در یک شب آرام و مهتاب/ کمی هم صحبت یک یاس باشیم/ اگر صد بار قلبی را شکستیم/ بیا یک بار با احساس باشیم/ بیا در لحظه ی سرخ نیایش/ چو روح اشک پاک و ساده باشیم/ بیا هر وقت باران باز بارید/ برای گل شدن آماده باشیم

*3- بیمارستان رازی، بخش اعصاب و روان! حکما یک ماه دیگر حال اعصاب مان دیدنی است!

 

 


شنبه 87/1/17 ساعت 7:37 عصر

همه ی نوشته های من
رفتن دلیل نبودن نیست
بر در می‏خانه رفتن کار یکرنگان بود
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
204610 :کل بازدیدها
8 :بازدید امروز
16 :بازدید دیروز
موضوعات وبلاگ
درباره خودم
کاش وقتی آسمان بارانیست - دختری با کوله‏ باری از امید
لوگوی خودم
کاش وقتی آسمان بارانیست - دختری با کوله‏ باری از امید
لینکهای مفید

جستجوی وبلاگ من
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

آوای آشنا
اشتراک
 
نوشته های قبلی
تیر 85
مرداد 85
شهریور 85
مهر 85
آبان 85
آذر 85
د ی 85
بهمن 85
اسفند 85
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد 86
تیر 86
مرداد 86
شهریور 86
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
لوگوی دوستان








لینک دوستان

بیابان گرد
پاک دیده
آدمک ها
لعل سلسبیل
برگ بید
ناگفته های آبجی کوچیکه
روزنوشت یک دانشجو
پاسبان *حرم دل* شده ام
دم مسیحایی
دختر مشرق...هاترا
من دیگه مشروط نمیشم
نغمه ی غم انگیز
رقص در غبار
من او
شما ها

ویرایش قالب