آن روز در نگاه تو خنده بهار مي شد به منتهاي شكفتن اشاره كرد
مي شد ميان چشمك ياس و نسيم صبح دل را فداي چشم نجيب ستاره كرد
هر صبح باصداي تو بيدار ميشوم در قلب من هميشه مي آيد صداي تو
هر چه نگاه عاطفه و اشك شبنم است با قطره هاي ساكت باران فداي تو
مال حيدر زاده نيست ولي به قشنگي اونها هست