• وبلاگ : دختري با كوله‏ باري از اميد
  • يادداشت : عشقولانه
  • نظرات : 6 خصوصي ، 39 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    گفت چشمها را بايد شست ! شستم ولي.....

    گفت جور ديگر بايد ديد! ديدم ولي.....

    گفت زبر باران بايد رفت رفتم ولي

    او نه چشم هاي خيس و شسته ام را نه نگاه ديگرم را هيچکدام را نديد

    فقط در زير باران با طعنه اي خنديد و گفت : ديوانه ي باران نديده!

    سلام ياسي جون!

    خوبي عزيزم؟

    مطالب زيبايي بود

    با نغمه ي باران به روزم و ...

    شاد و پيروز باشي