• وبلاگ : دختري با كوله‏ باري از اميد
  • يادداشت : حكمت ... رحمت ... خدا
  • نظرات : 11 خصوصي ، 31 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    كاش چون برگ خزان رقص مرا تماشا ميكرد ماه با نگاه به چهره ات روز را هاشا ميكرد

    ديوانه اي جارو را ارابه تماشا ميكرد شيطان آفرينش را دسيسه و دعوا ميكرد

    بچه اي در خيابان نگاه به بابا ميكرد مادربزرگ داشت برنج را در قابلمه جا ميكرد