• وبلاگ : دختري با كوله‏ باري از اميد
  • يادداشت : من رسيدم رو به آخر
  • نظرات : 3 خصوصي ، 15 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    تنهايي ام را با تو قسمت مي کنم سهم کمي نيست
    گسترده تر از عالم تنهايي من عالمي نيست
    غم آنقدر دارم که مي خواهم تمام فصلها را
    بر سفره ي رنگين خود بنشانمت بنشين غمي نيست
    بر سفره ي رنگين خود بنشانمت بنشين غمي نيست
    حواي من بر من مگير اين خودستاني را که بي شک
    تنهاتر از من در زمين و آسمانت آدمي نيست
    ايينه ام را بر دهان تک تک ياران گرفتم
    تا روشنم شد : در ميان مردگانم همدمي نيست
    همواره چون من نه : فقط يک لحظه خوب من بينديش
    لبريزي از گفتن ولي در هيچ سويت محرمي نيست
    من قصد نفي بازي گل را و باران را ندارم
    شايد به زخم من که مي پوشم ز چشم شهر آن را
    دردستهاي بي نهايت مهربانش مرهمي نيست
    شايد و يا شايد هزاران شايد ديگر اگرچه
    اينک به گوش انتظارم جز صداي مبهمي نيست