حکایت آدم
آدم را پرسیدند که از روزگار عمرت کدام وقت خوشتر بود ؟گفت : آن دویست سال که بر سنگی برهنه نشسته بودم و در فرقت بهشت ناله و گریه می کردم .
گفتند : چرا ؟ گفت : زیرا که هر روز بامداد ، جبرئیل می آمد و می گفت ، ملک تعالی می فرماید : (( ای آدم ، بنال ، که، من که خالق تو ام ، ناله و گریه ی تو را دوست میدارم ))
شب فرو می افتد و من تازه میشوم
از اشتیاق بارش شبنم
نیلوفرانه
به آسمان دهان باز می کنم
ای آفریننده ی شبنم و ابر
آیا تشنگی مرا پایان میدهی ؟
تقدیر چیست ؟
می خواهم از تو سرشار باشم
. . .
جهان قرآن مصور است
و آیه ها در آن
به جای اینکه بنشینند ، ایستاده اند
. . .
درخت یک مفهوم است
دریا یک مفهوم است
جنگل و خاک و ابر ، خورشید و ماه و گیاه
. . .
با چشمهای عاشق بیا تا جهان را تلاوت کنیم
* سلمان هراتی *
***********************************************************
ای که تو یی همه کسم بی تو میگیره نفسم
***********************************************************
پ.ن 1 : بعد یک ماه و اندی دوری از شما دوستای عزیزم ....... سلام خوبین همگی ؟؟؟ منم ایییییی بدک نیستم ، فعلا در حال حساب پس دادن درسهام و ...
پ.ن 2 : تاسوعا و عاشورای حسینی رو به همه ی شما عزیزان تسلیت میگم .
پ.ن 3 : خدا جونم بد جوری دلم گرفته ... میدونم که میدونی ، میدونم که هوامُ داری ، میدونم که دوستم داری ... میدونی که دوستت دارم ... خدایا تنهام نذار ... هیچ وقت ... باشه ؟؟؟ خدای من ، ای خالق شبنم و ابر ، تشنمه ... چه ناباورانه تو کویر زندگی گیر کردم ...
پ.ن 4 :دوستای گلم دعا کنین که بشه ... ( فکر (...) نکنین که الان اصلا تو نَخ این چیزا نیستم ) هوار تا به دعای تک تکتون نیاز دارم ...
پ.ن 5 : مطالب بالایی هم نمیدونم چه ربطی به هم دارن ... خودتون یه ربطی بدین دیگه ... من که حالشُ ندارم .