سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوستِ انسان، نشانه عقل اوست . [امام علی علیه السلام]

بانگ پُر از نیاز مرا بشنو - دختری با کوله‏ باری از امید
Search Engine Optimization
نویسنده : یاسی

 

 از تنگنای محبس تاریکی... بانگ پر از نیاز مرا بشنو... ای خداوند قادر بی همتا

 

بار خدایا! با دلی شکسته و لبریز از گناه به سویت می آیم... می آیم تا درد دل با تو بگویم... بگویم از لحظه هایی که بودی و ندیدمت، خواندی و نشنیدمت... و اینگونه است که زرق و برق این دنیای وانفسا چشم را کور و گوش را کر می کند!

کوله بار زشتی هایم آنقدر سنگین است که تن را یارای همراهی اش نیست... مهربانا! غزل بخشش و التفاتت را بسیار شنیده ام، از زبان دل همان ها که طوق بندگی ات را بر گردن دارند.

چشمه ی زلال چشمانم گواه آشفتگی ویرانه ی دلم است... شاید این باران مروارید بشوید صدف زنگار گرفته ی دل زمینی ام را...

غفورا! گفته بودی «مرا یاد کنید تا به یاد شما باشم» چه بگویم که تمام لحظه های زندگیم لبریز است از آوای وَ اَسمَع دُعایی اِذا دَعَوتُک...

 

پی نوشت:

1- دارم امید عاطفتی از جناب دوست/ کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست/ دانم که بگذرد ز سر جرم من که او/ گرچه پریوش است ولیکن فرشته خوست/ چندان گریستم که هر کس که برگذشت/ در اشک ما چو دید روان گفت کاین چه جوست/ عمریست تا ز زلف تو بویی شنیده ام/ زان بوی در مشام دل من هنوز بوست/ حافظ بد است حال پریشان تو ولی/ بر بوی زلف دوست پریشانیت نکوست...

2- خدایا! چه خوبست که تو خدایی و من بنده! وگر نه چه تهمت ها که با نام خدایی بر دیگران نمیبستم!

 

 


سه شنبه 86/12/21 ساعت 1:28 عصر

همه ی نوشته های من
رفتن دلیل نبودن نیست
بر در می‏خانه رفتن کار یکرنگان بود
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
208190 :کل بازدیدها
10 :بازدید امروز
132 :بازدید دیروز
موضوعات وبلاگ
درباره خودم
بانگ پُر از نیاز مرا بشنو - دختری با کوله‏ باری از امید
لوگوی خودم
بانگ پُر از نیاز مرا بشنو - دختری با کوله‏ باری از امید
لینکهای مفید

جستجوی وبلاگ من
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

آوای آشنا
اشتراک
 
نوشته های قبلی
تیر 85
مرداد 85
شهریور 85
مهر 85
آبان 85
آذر 85
د ی 85
بهمن 85
اسفند 85
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد 86
تیر 86
مرداد 86
شهریور 86
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
لوگوی دوستان








لینک دوستان

بیابان گرد
پاک دیده
آدمک ها
لعل سلسبیل
برگ بید
ناگفته های آبجی کوچیکه
روزنوشت یک دانشجو
پاسبان *حرم دل* شده ام
دم مسیحایی
دختر مشرق...هاترا
من دیگه مشروط نمیشم
نغمه ی غم انگیز
رقص در غبار
من او
شما ها

ویرایش قالب