سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آن که پیشاپیش رایها تاخت ، درست را از خطا باز شناخت . [نهج البلاغه]

بر در می‏خانه رفتن کار یکرنگان بود - دختری با کوله‏ باری از امید
Search Engine Optimization
نویسنده : یاسی

  

درد دارد! خیلی هم درد دارد، باور کن!
از آن دردهایی که شب تا صبح، از فرط حسرت‏پیچه، خم و راست می‏شوی و محکوم به سکوتی! آن هم سکوتی ابدی با لب‏هایی خاموش که تنها برای بلعیدن هوای روزهای نیامده باز و بسته می‏شود... روزهایی که به سیاهی‏اش ایمان داری و به سپیدی صبح صادق‏اش امید... و تو در کشاکش همیشه‏گی سیاهی و سپیدی، بی رنگی را ترجیح می‏دهی که خود منشا تمام رنگ‏هاست!
شاید اگر آن روزها هم، رنگ بی‏رنگی را بر طرح تابلوی دل می‏پاشیدی، این روزها طراح معروفی می‏شدی*!
آن روزهایی که رفته‏اند و دیگر باز نمی‏گردند، حتا در خواب!
درد دارد! باور کن درد دارد!

 

* هر چه هست از قامت ناساز بی‏اندام ماست/ ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست!

 

 


یکشنبه 87/6/24 ساعت 9:26 صبح

همه ی نوشته های من
رفتن دلیل نبودن نیست
بر در می‏خانه رفتن کار یکرنگان بود
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
208651 :کل بازدیدها
95 :بازدید امروز
2 :بازدید دیروز
موضوعات وبلاگ
درباره خودم
بر در می‏خانه رفتن کار یکرنگان بود - دختری با کوله‏ باری از امید
لوگوی خودم
بر در می‏خانه رفتن کار یکرنگان بود - دختری با کوله‏ باری از امید
لینکهای مفید

جستجوی وبلاگ من
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

آوای آشنا
اشتراک
 
نوشته های قبلی
تیر 85
مرداد 85
شهریور 85
مهر 85
آبان 85
آذر 85
د ی 85
بهمن 85
اسفند 85
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد 86
تیر 86
مرداد 86
شهریور 86
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
لوگوی دوستان








لینک دوستان

بیابان گرد
پاک دیده
آدمک ها
لعل سلسبیل
برگ بید
ناگفته های آبجی کوچیکه
روزنوشت یک دانشجو
پاسبان *حرم دل* شده ام
دم مسیحایی
دختر مشرق...هاترا
من دیگه مشروط نمیشم
نغمه ی غم انگیز
رقص در غبار
من او
شما ها

ویرایش قالب