آهای آلاله ی پر پر دشت دلدادگی، می شنوی صدایم را؟! با تو سخن می گویم... با تو که سُرخی گونه های گلگون دخترکان دیارت، یادآور سُرخی خون پاک ات است؛ خونی که هر چند نامردمان خواستند کم رنگش کنند، دریایی از عشق الاهیت شد و غرق شان کرد...
آهای پروانه ی شهر عاشقی ها، با تو سخن می گویم... با تو که عاشق بودی و بهای عشق آسمانی ات را پرداختی... هر چند با سوختن، هر چند با ساختن... که عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد!
آهای همسایه ی نزدیکی های دور، با تو سخن می گویم... با تو که چشمان دنیایی ام عاجزند از دیدن روی همچو ماهت، اما تو هستی، زنده تر از همیشه! و چه خیره سر اند آنها که گمان می کنند تو رفتی چون ضعیف بودی، چون مست بودی، چون بی دل بودی... آنها که نمی دانند مستی تو، بی دلی تو، از باده ی شور انگیز جام الاهی لبریز است...
آمده ام... آمده ام تا دلم را پیوند زنم با دلی که می گویند به طواف آسمان رفته است... آمده ام تا خواب غفلت را از چشمان زمستانی ام بزدایی تا بیش از این بهار دل انگیز دوستی هامان، رنگ خزان نگیرد... آمده ام تا دوباره ببینم کربلایی را که پُر است از فریاد های «ما اهل کوفه نیستیم» مردانش...
راستی تو در بغض سرخ آسمان نیلی چه دیده بودی که این گونه به سویش شتافتی؟! امام خوبی ها و مهربانی ها، چه در گوش دلت زمزمه کرده بود که این گونه ندایش را لبیک گفتی؟! خوشا به روزگارت...
ای نک، اینجا، در گوشه ای از بهشت، در غربت بی منتهای روز ها و شبانم، با دلی شکسته، تو را می جویم، تو را می خوانم، تا شاید ذره ای از خاک پاک مدفن ات دامن گیرم کند... ای شهید!
25/12/86
*طلاییه*
پی نوشت:
1- با بال شکسته پر کشیدن هنر است/ این را همه ی پرندگان می دانند/ شهیدا! پرنده تر از تو چه کسی؟!
2-برگشتم... اما هنوز حکمت خیلی از اتفاقات را درک نکرده ام! تسبیح سبز سیّد، گم شدن چفیه ای که بوی خاک و آب خواستنی ترش کرده بود... یادم باشد ثبت شان کنم!
3- بر خلاف پارسال، امسال شلمچه را نیز قطعه ای از بهشت یافتم...
4- با اشتیاق زیارت یاران هم دل گذشتند/ انگار تنها دل من، از عاشقی بی نصیب است! (علی رضا قزوه)
5- من اینجا سرد سردم، ای دل ای دل/ جدا از اهل دردم، ای دل ای دل/ من و رفتن به سوی روشنایی/ دعا کن برنگردم، ای دل ای دل!!!